جدول جو
جدول جو

معنی په آشتن - جستجوی لغت در جدول جو

په آشتن
بیدار کردن، بلند کردن، به چرا بردن رمه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ)
پهن گردیدن. گسترده شدن. منبسط شدن. عریض گشتن. پخت شدن. پخچ شدن. رجوع به پهن گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
به پس هشتن، به پس گذاشتن. بعقب گذاردن
لغت نامه دهخدا
(بَ تِ گُ تَ)
خفه شدن. خبه گردیدن. رجوع به خفه گردیدن و خفه شدن و خفه گشتن شود
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ تَ)
پی گردیدن. تفحص کردن و جستجو نمودن و دنبال کسی یا چیزی بودن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
در باستان شناسی یونان سرودی به افتخار آپولون رب النوع سرود جنگ و پیروزی
ژول، پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس هشتن
تصویر پس هشتن
پس گذاشتن بعقب گذاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن گشتن
تصویر پهن گشتن
پهن گردیدن پهن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بلند کردن، از خواب بیدار کردن، به چرا بردن رمه بعد از خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
۲معشوقی که بدون اجازه ی پدر و مادر به همراه عاشق روانه شود.، پس افتادن، لاغر شدن و به تحلیل رفتن، تنگ دست شدن، ظاهر شدن، نمایان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گره خوردن کار و به تعویق افتادن آن به هر دلیلی، امروز و
فرهنگ گویش مازندرانی